بدن ورزیدهای دارد و از این نظر به شانزدهسالهها نمیخورد. ساکن محله امیرالمؤمنین(ع)، اما افتخار گلشهر، ایران و همچنین وطن آبا و اجدادیاش محسوب میشود. قهرمان امروز ما همین ماه پیش به مسابقات بینالمللی استان خوزستان رفته و توانسته بهعنوان کاراتهکار تیم ملی جوانان افغانستان روی سکوی قهرمانی بایستد. سجاد کاظمی، جوان خوشآتیه گلشهری است که آرزوی کسب افتخارهای بیشتری را دارد.
ژن ورزشکاری سجاد کاظمی از پدرش به ارث رسیده که مدتی تکواندوکار بوده است. سجاد آنقدر فعال بوده که پدر و مادرش تصمیم میگیرند، او را در کلاس ورزشی ثبتنام کنند تا از این طریق انرژیاش تخلیه شود. برای همین در هفتسالگی وارد کلاس آموزشی کیوکوشین کاراته شیهان سیداسدالله سعادتی میشود.
سجاد میگوید: یادم میآید که پدرم به استاد گفت: «پسرم تحویل شما، کاری کنید که وقتی برمیگردد از خستگی خوابش ببرد.» روز اولی که به سالن رفتم کمی گیج میزدم و حرکات را یاد نداشتم اما آمدم و در این ورزش ماندگارشدم.
سجاد فقط چند ماه پس از آموزش در همان هشتسالگی در اولین مسابقات بینباشگاهی مشهد مقام اول رده نونهالان را کسب میکند، مغرور میشود و چند ماه بعد در فینال مسابقات استانی شکست میخورد. مسابقه بعدی کشوری بوده که در آن هم مقام سوم را کسب میکند و سریال موفقیتها یش در سالهای بعد نیز ادامه دارد.
بیشتر کسانی که در سنین کم به کلاس رزمی میآیند، بعد از مدتی آن را رها میکنند اما رمز موفقیت سجاد در این بوده که هیچگاه از تمرین فاصله نگرفته است. میگوید: در تمام این سالها شاید فقط زمانی که مصدوم بودم، تمرین نکردم و آن هم یک یا دو هفته بوده است. چون اگر بین ورزش فاصله بیفتد، بازگشت دوباره سخت میشود. همین امسال برای پیادهروی اربعین رفتم و روزی که برگشتم همان شب برای تمرین به باشگاه آمدم با اینکه خیلی خسته بودم، چون یک هفته تمرین نداشتم و نزدیک مسابقات بینالمللی هم بود. مسابقات، تمرین چندبرابر میخواهد.
سه شب در هفته تمرین باشگاهی دارد و دیگر ایام هفته هم هر روز حداقل یک ساعت تمرین میکند. به بوستان ارم گلشهر میرود و آنجا میدود. برای مسابقات هم همین تمرینها بیشتر و باشگاه هم هر روزه میشود. سجاد در هر دوشاخه کاتا و کمیته موفق است و سال گذشته در مسابقات مجازی جوانان کاتا (حرکات نمایشی) توانسته است رتبه نخست کشوری را از آن خود کند.
هر مسابقاتی که استادش صلاح بداند، شرکت میکند. در مسابقات اهواز هم همینگونه بود و با نظر شیهان سعادتی راهی جنوب میشود. آنجا بهعنوان بازیکن تیم ملی کیوکوشین کاراته در رده سنی جوانان برای کشور افغانستان مبارزه میکند و پس از شکست سه حریف، مدال طلا را به دست میآورد. حریف اول از کشور عراق بوده که او را پشت سر میگذارد. دو رقیب بعدی از ایران بودند و رقابتهای سختی داشته است.
همین امسال برای پیادهروی اربعین رفتم و روزی که برگشتم همان شب برای تمرین به باشگاه آمدم
سجاد از اینکه بهعنوان ورزشکار تیم ملی افغانستان رقابت کرده و به پیروزی رسیده است به خود میبالد، اما از بحران هویتیای که گریبانگیر بیشتر بچههای مهاجر است فارغ نیست. اینکه زاده و بزرگشده یک خاک هستی و آبا و اجدادت متعلق به کشوری دیگر. اما در این زمینه الگویی داشته که از او درس گرفته است.
میگوید: المپیک2012 لندن بود و تعدادی از اقوام منزل ما دعوت بودند، تلویزیون روشن بود و روحالله نیکپا، تکواندوکار افغانستانی، برای اولینبار توانست مدال المپیک را برای افغانستان کسب کند. آنجا حس غرور داشتم از اینکه پرچم کشورم در المپیک بالا رفته است.
روحالله هم مثل من مهاجر بود و توانست به المپیک برود و مدال بگیرد. از آن موقع شور و هیجان داشتم که من هم در مسابقات جهانی پرچم افغانستان را بالا ببرم، حتی در همین مسا بقات هم میتوانستم آزاد شرکت کنم اما با پرچم افغانستان شرکت کردم.
سجاد به قول خودش، وقتی ارزش مدال کسبکردن را متوجه میشود که برمیگردد و میبیند در گلشهر برای او مراسم استقبال گرفتهاند. او میگوید: بچههای باشگاه، دوستان، اقوام و خانواده جمع شده بودند و حتی از شبکه خبر برای تهیه گزارش آمده بودند. این مراسم نزدیک مدرسه کاشانی گلشهر بود. هرگز از خاطرم پاک نمیشود، حس کردم شادی کوچکی را برای مردم رنجکشیده و در سختی به ارمغان آوردهام و لبخندی روی لبشان آمده است. این بینهایت برایم باارزش بود.
از نظر او بهترین و باارزشترین مسابقاتی که در آن شرکت کرده است، آخرین مسابقه، یعنی مسابقه بینالمللی خوزستان در مهرماه امسال بوده است. درست است که ارزش مسابقات اهواز و مقامی که کسب کرده زیاد است، اما سجاد بیشتر از همه، مسابقات بین فرزندان طلاب را به خاطر دارد. گویا در یکی از این مسابقات شرکت میکند و در فینال به حریف قد بلند، تنومند و ورزیدهای میخورد.
او هم کمی سجاد را مسخره میکند و ژست میگیرد که انگار بیا و من را بزن، به معنای اینکه نمیتوانی. سجاد میگوید: دو امتیاز پشت سرهم گرفتم و قهرمان مسابقات کشوری را بردم، اما سال بعد دوباره با همین حریف روبهرو شدم و اینبار شکستم داد. خیلی خشن و از سر کینه مبارزه کرد. طوری که لثهام پاره شد. با خودم عهد کردم که اگر بار دیگر حریفم شد، او را ببرم. سال سوم دوباره در مسابقه فینال با هم روبهرو شدیم و شکستش دادم. آن مسابقه بهترین رویاروییام بود.
با خودم عهد کردم که اگر بار دیگر حریفم شد، او را ببرم
پدرش با مصدومیتهای او کنار میآید اما مادر نگران است و بارها به سجاد میگوید که ورزش رزمی را کنار بگذارد و به درسهایش برسد. البته که سجاد فقط رزمی کار نمیکند و فوتسالیست خوبی است. او در لیگ برتر استان و در تیم محراب قدسیان توپ میزند. تیم او سهمیه لیگ برتر کشور را دارد، اما سجاد نمیتواند در سطح کشوری بازی کند، چون از دیدگاه فدراسیون بازیکن مهاجر و خارجی است. شاید به همین دلیل است که او بیشتر بهسمت کاراته متمایل است، چون در کاراته این مسائل مطرح نیست. جدا از این، دنبالکردن هر دو ورزش زمان زیادی میخواهد.
کاراته را دوست دارد و به آن خو گرفته است. این ورزش زندگیاش را شکل داده است. سجاد در این باره میگوید: اکنون زمان امتحانات است و جلسه پیش نتوانستم به تمرین بیایم، اما تا زمانی که به سالن نیایم و تمرین کاراته نکنم، در درس خواندن هم تمرکز ندارم.
شیهان سعادتی درباره سجاد میگوید: سجاد مؤدب و گوش به حرف است. انگیزه بینهایت خوبی در ورزشکردن دارد. آنقدر علاقه و پشتکار داشت و تلاش میکرد که احساس کردم برای مسابقات آماده است. پدرش طلبه است و خانواده محجوب او همیشه در ورزش پشتیبان سجاد هستند. سجاد نمونهای است که مسئولان بدانند استعدادهای زیادی در محلات حاشیه شهر وجود دارند که نیازمند حمایت هستند. استعدادهایی که حیف است به بیراهه بروند.